Wednesday, July 12, 2006

تعطیله

فعلا تعطیلش کردم

کامنت بزارید می خونم

خداحافظ

Saturday, June 10, 2006

(مترسك(عكس تزئینی نیست


بوي سوختن كلاغ مي آيد
پهلويم دريده
دنده هايم
دندانهايم
مترسكي كه از رعد و برق مي ترسد

Friday, May 05, 2006

-------------------------------------------------

Sunday, December 18, 2005

photo of election

Thursday, December 08, 2005

Sunday, July 03, 2005

تهديد

مامان فكر كرده من نمي دونم كجاس ولي من مي دونم، پيچيده تش تو يه پارچه ي سفيد گذاشته تو كشوي ميز آرايشش. آره فكر مي كنه من احمقم ، اما خودش احمقه ، فكر مي كنه من دهنم از فلفل مي سوزه‌ ، خودش دهنش از فلفل مي سوزه ، واسه همينم لپاش گل انداخته ، فكر مي كنه من بچه ام ، مامان خودش بچه اس ، منم اصلاً گريه نمي كنم بچه ها گريه مي كنن . هي الكي منو تهديد مي كنه مي ترسونه مي گه گوشتو مي برم اگه بازم گريه كني فلفل مي ريزم تو دهنت ، آخه اگه خودشم بود گريه مي كرد ، عوضي ، خب اگه يه نفرم گوش خودشو مي كند مي ذاشت تو يه دسمال سفيد و اونوقت تو كشوي ميز آرايش قايمش مي كرد گريش مي گرفت ، اونوقت منم مي رفتم تو دهنش فلفل مي ريختم تا لپاش بيشتر گل بندازه ، مامان احمق عوضي...